مثنوی روی دوم سکه عرفان است و اثر دوم مولانا دیوان کبیر است. کسانی که
دیوان کبیر را نخوانده باشند در تصحیح مثنوی ناتوان خواهند بود. تنها تفاوت
مثنوی با دیوان کبیر شاید در قالبهای آن است. در مثنوی مولانا معلمی آگاه
است و در دیوان کبیر خروش مولانا به چشم میخورد. در هیچ حکایتی در مثنوی
وجود ندارد که مولانا حالت مستانه نداشته باشد و دگرگون نشود.
محمدی در پایان با اعتقاد بر اینکه در تصحیح متون عرفانی، به خصوص مثنوی
باید الفاظ دقیق باشد، گفت: در تصحیحاتی که از مثنوی من دیدم از لحاظ خوانش
تفاوتهایی دیده میشود و آنچه مسلم است برای صحیح خواندن به غیر از
اعراب، علامتگذاری درست در نگارش لازم است.
نویسنده کتاب «مولانا پیر عشق و سما» و «مصحف خاموشان» افزود: در نسخههایی
که امروز مرور کردم در بسیاری از موارد اعرابگذاری نمیشود و خواننده
دچار مشکل می شود. بسیاری از مصححان به غلط اعرابگذاری کردهاند و در
مثنوی احادیثی است که مرجع ندارد و تا کسی صرف و نحو نداند نمیتواند
اعرابگذاری کند و باید حدیثشناس باشد تا متن را منطبق کند.
این مولاناشناس زبان مثنوی را زبان گفتاری دانست و گفت: هماکنون مثنوی به
متنی نوشتاری تبدیل شده، اما زبان مثنوی همیشه گفتاری است و اگر واژهای به
غلط تلفظ شود از لحاظ نگارش مشکلساز میشود. شیوه مولانا، شیوه عرفا است و
اگر کسی که تصحیح میکند زبان عرفان را نداند در مفهوم گم میشود. بر این
مبنا تصور میکنم تصحیح متون جز کارهای اساسی است منتها باید از افراد
دارای تجارب علمی و متخصصان طلب کرد.
در برخی موارد مشخص نیست مستنسخین چند درصد سواد داشتهاند. نکته دیگر
اینکه همه کسانی که مثنوی را تصحیح کردند لاجرم مولویشناس نبودند. مثنوی
از یک سو متن تاریخی است و از سوی دیگر ادبی. در حقیقت مثنوی ماحصل تجربیات
صوفیانه مولانا است و کسی که مثنوی را تصحیح میکند باید چندین علم را
بداند.
محمدی درباره هدف از تصحیح مثنوی وجود برخی مشکلات در آثار پیشین دانست و
گفت: نکته دیگر که تصحیح مجدد این اثر را ضروری کرد، بیان اغلاط مصححان
پیشین بود. بعضی اشتباهاتی که دیگران متوجه آن نشده بودند. من به واسطه
اینکه چهل سال کار پژوهش بر روی آثار مولانا را دارم شروع به مرور مثنوی را
تصحیح کردم و تمام نسخهها را دیدم و میتوانم به جرأت بگویم همه دچار
اشکال بودند.